نوشتهی : آنتونی گیدنز<!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]-->ترجمهی: حمیدرضا ششجوانی
گئورگ زیمل در اول ماه مارس 1858 در برلین به دنیا آمد. پدرو مادرش دراصل یهودی بودند اما به پروتستان تغییر مذهب داده بودند و او را مانند پروتستانها غسل تعمید داده بودند. وقتی زیمل پسربچهای کوچک بود پدرش مرد و
یکی از آشنایان ثروتمندش سرپرستی او را پذیرفت
و پس از مرگ آن قدر به ارث گذاشت که زیمل بتواند سوای درآمد شخصی، زندگیاش را به راحتی بگذراند .ِ
تحصیلات عالیه و قسمت عمدهای از زندگی دانشگاهیاش را در دانشگاه برلینگذارند. چه او در سال 1876 به عنوان دانشجوی لیسانس وارد این دانشگاه شد، ابتدا در رشتهی تاریخ نام نویسی کرد اما بعد به فلسفه متمایل شد. دکتریاش را در سال 1881 با رسالهای دربارهی فلسفه طبیعت کانت گرفت. اگرچه زیمل در سال 1885 استاد حق التدریس<!--[if !supportFootnotes]-->[2]<!--[endif]--> شده بود اما پیشرفت دانشگاهیاش بسیار کند بود. با این که در سال 1900 به سمت استاد افتخاری<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]--> ترفیع یافته بود، اما نه در این سمت و نه در سمت قبلی، حقوق منظمی نمیگرفت و گذران خود و خانوادهاش بیشتر از درآمد شخصیای تأمین میشد که به او ارث رسیده بود. سرانجام در سال 1914 کرسی استادی دایم را در دانشگاهِ استراسبورگ به دست آورد و تنها چهار سال بعد مرد .ِِِِ
دلایلی چند موجب تأخیر در زندگی دانشگاهی او شده بودند که یکی گذشتهی یهودی او بود. در ابتدای قرن بیستم عوامل ضد یهود در دانشگاههای آلمان و بهخصوص در برلین روز به روز قدرت بیشتری میگرفتند. دلیل دیگرش ویژگی دایرهالمعارفی اندیشهی زیمل بود. او به گونهای غیرمعمول در زمینههای متنوعی ازجمله جامعهشناسی، روانشناسی، اخلاق، معرفتشناسی و زیباییشناسی مینوشت و درس میداد. سخنرانیهایش جزو محبوبترین دروس دانشگاه بود و حتی توجه دانشجویان رشتههای دیگری را که خارج از موضوع آثارش بودند به خود جلب میکرد و بعضی ترم ها آوازهی هنرمندی Showmanدانشگاهی را به دست میآورد. و از این گذشته به تکرار برای جماعتِ مردم سخنرانی میکرد و مطالباش را به طور گسترده در نشریات غیردانشگاهی به چاپ میرساند.ِِ
زیمل نویسندهی پرکاری بود و گرچه کتابهایش بازبینی مطالبی بود که پیشتر به صورت مقاله منتشر کرده بود اما در طول زندگیاش حدود 200 مقاله و 22 کتاب نوشت که بیشترِ آنها پس از مرگاش چاپ شدند. اولین اثرهایش همچنان که آخرینِ آنها عمدتاً در زمینهی فلسفه بودند . اینها، آثاری انتقادی دربارهی فلسفهی اخلاق و فلسفهی تاریخ بودند. نقطهی اوج کارهای<!--[if !supportFootnotes]-->[4]<!--[endif]--> (1918) و نیز کتابهایی در مورد کانت شوپنهاور و نیچه بودند. زیمل برخلاف اغلبِ نظریهپردازان برجستهی اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست علاقهی اندکی به سیاست نشان می داد. به هر روی او از گرایشهای جدید در ادبیات و هنر اطلاعات روزآمدی داشت و دربارهی چهرههای مسلط روزگار خودش مقالاتی انتقادی می نوشت. منتشر کرد که زندگینامهی رامبراند عنوان فرعیِ مناسبِ « جستاری در فلسفهی هنر » را دارد.ِِِِ فلسفیاش کتاب فلسفهی حیاتِِ او زندگی نامهی گوته و رامبراند را نیز
جامعهشناسی زیمل را مثل جامعهشناسی ماکس وبر تنها زمانی به درستی میتوان دریافت که به سنتهای عقلانیای توجه کنیم که به شدت تحت تأثیر آنها بوده و با این حال به مقابلهی با آنها برخاستند. فلسفهی تاریخ ( که درآثار هگل و ماکس بازنموده میشد) و مکتب تاریخی علم حقوق و اقتصاد سیاسی که ایدهی محوری روح قومیVolksgeist را با خود داشت، دو شاخهی عمدهی تفکرِ اجتماعی آلمان در خلالِ قرن نوزده بودند. در این جا هیچ خبری از آن نوع سنت پوزیتویستی نیست که حتی در فرانسهی قبل از کنت رشد یافته بود. جامعهشناسی زمانی در آلمان پا گرفت که دانشمندان از دیدگاههای متفاوتی مثل فلسفه، اقتصاد و تاریخ ناگهان پیبردند که مجبورند ارتباط متغیرهای اجتماعی را با مسایل موجود در رشتههای خودشان بیابند. اما مفهوم نهایی این جامعهشناسی با آنچه در فرانسه و انگلستان رشد یافته بود کاملاً متفاوت بود. آموزش زیمل اساساً آموزشی فلسفی بود و نوشتههای او، هم در جامعهشناسی هم در فلسفه، نشان میدهد که تا چه حد تحت تأثیر کانت بوده است. اگر چه زیمل اعتقاد داشت که جامعهشناسی میتواند به عنوان رشتهای مستقل بنیاد شود اما مخالف مدل کلنگرانهی اجتماع بود. چه از نوع هگلیاش باشد چه کنتی یا اسپنسری. به زعم زیمل در برداشتی که کنت و اسپنسر از جامعهشناسی ارائه کرده بودند جامعه سوای افراد تشکیل دهندهاش موجودیتی ذاتی دارد. آنچنانی که زیمل می پنداشت، جامعه برای افراد واقعیتی بیرونی بود و از همین رو تمامِ وجوهِ آگاهی و رفتار فردی را الگوبندی میکرد. او میخواست جامعهشناسی را بر پایهای نو بنا کند تا بتواند از پس پاسخ به این ایرادات برآید. ِِِِِِِِ
جدا کردن جامعهشناسی زیمل از پهنهی اخلاقی و معرفتشناسی مسایلی که شخصاً بدان تمایل داشت دشوار است. تلاش برای یافتن فلسفهی حیات حتی در نوشتههایی که آشکارا ماهیت جامعهشناختی دارند، هیچ گاه از مرکز توجه زیمل دور نبوده است. از سوی دیگر بسیاری از مقالاتاش به موضوعاتی میپرداختند که در ظاهر خارج از حوزهی جامعهشناسی قرار داشتند،، اما بدون دلالت جامعهشناختی نبودند. بیشتر نوشتههای او سرشار از بینشها و فرضیات جامعهشناسی بودند. به هر روی مهمترین نوشتههای جامعهشناسی او دو اثر مهمِ فلسفهی پول<!--[if !supportFootnotes]-->[5]<!--[endif]--> (1900) و جامعهشناسی<!--[if !supportFootnotes]-->[6]<!--[endif]--> (1908) بودند .ِِِ مثلاً در زمینهیِ زیباییشناسیِِ
فلسفهی پولِ زیمل را به خاطر عنوان گمراه کنندهاش باید یکی از آثار فراموش شدهی کلاسیک به شمار آورد. زیمل تا حدی به مسایلی مثل مفهوم آزادی پرداخته بود که در اصل خصلتی فلسفی داشتند و یا نظریهی ارزش که شاید اگر به صراحت بخواهیم بگوییم در درجهی اول به اقتصاد تعلق دارد. اما معنای ضمنیِ بیشتر این آثار مستقیما جامعهشناختی بود. مارکس نشان داده بود که تحول اقتصاد پولی ابتدایی مرحلهای ضروری برای توسعهی سرمایهداری مدرن است. زیمل استدلال میکند که گذر به مبادلهی پولی که جانشین اقتصاد مبتنی بر معاملهی پایاپای شده است نتایجی به مراتب وسیعتر دارد. پول بهطورحتم بازرگانی و دادوستد را آسان میکند. اما زیمل میکوشید تا نشان دهد انواع روابط اجتماعیای که تفوق اقتصادی پولی ایجاد کرده است با سایر ویژگیهای غالب در ساختار جامعهی مدرن کاملاً مرتبط است. پول شکل سیال بهخصوصی از مالکیت است، مشمول تقسیمبندی دقیق، ارزشگذاری و تقلب. افزایش استفاده از پول بهعنوان شکلی از مبادله محاسبات عقلانی را در روابط اجتماعی رواج میدهد. از نظرِ زیمل، گذر به اقتصاد پولی با رشدِ عقلانیت که مشخص کنندهی جامعهی مدرن است یک علت همبسته دارد. رواج اقتصادِ پولی و نگرشِ جهانِ عقلانی ناگزیر به یکدیگر وابستهاند. مبادلهی پولی در تجارت به طور فزایندهای میخواهد روابط غیرشخصی و عام را جانشین پیوندهای شخصی میان کارفرما و کارگر کند . این فرایند عقلانیسازی که بر پایهی امکان محاسبهی انتزاعی بنا شده است خودش را به سایر حوزههای زندگی اجتماعی بسط میدهد لیکن بهخصوص در پیشرفت علومی که متکی به اندازهگیری دقیق و کمیسازی هستند نمایان می شود ًِِِِِِِِِِِِِِِ
ایدهی اساسیای که در فلسفهی پول بسط یافته این است که تبادل اقتصادی را میتوان بهمثابه تعامل اجتماعی مطالعه کرد. خصایص یک موضوع ( پول ) را تنها میتوان با معیار کارکرد در یک نظام تعاملی تعریف کرد. مفهوم تعامل اجتماعی<!--[if !supportFootnotes]-->[7]<!--[endif]--> در جامعهشناسی زیمل جایگاهی کانونی دارد. برای زیمل زمانی امر اجتماعی موجود میشود که دو نفر یا بیشتر وارد تعامل با هم می شوند،یعنی زمانی که میتوانیم رفتار یک فرد را صرفاً در واکنش به رفتار دیگری توضیح دهیم. جامعهشناسی صورتهای تعامل اجتماعی را مطالعه میکند. فرایند تحقق این کار را میتوان با مثالی روشن ساخت. یک مثلث را میتوانیم روی کاغذ بکشیم یا آن را از چوب یا آهن بسازیم خصوصیات هندسی مشابه قطعِ نظر از مادهی سازندهی آنها به شکلشان تعلق دارد. علیرغم این حقیقت که به تعبیری هیچ چیزی جدای از مادهی سازندهاش نیست، نمیتوان ویژگیهای هندسیِ مثلث بهمثابه یک صورت را از آگاهی به ویژگیهایِ محتوایی و یا مادهی سازندهی آن بهدستآورد .ِِِِِ
در اینجا تفکیک صورت از محتوی نوعی تفکیکِ تحلیلی است. ریاضیدان مثلث را شکلی انتزاعی در نظر میگیرد و احکام کلی راجع به آن را بدون در نظر گرفتن محتوایاش به اثبات میرساند. جامعهشناس زمانی که صورتهای تعامل اجتماعی را بررسی میکند فرایندِ مشابهی در جریان است. همان طوری که زیمل نوشته است ِ یک پدیده یا فرایند اجتماعی از دو عنصر تشکیل شده است که در واقعیت جدانشدنی هستند از یک سو کششِ قصد یا انگیزه و از طرف دیگر صورت یا شیوهای از تعامل میان افراد که به واسطهی آن یا به شکل آن محتوا، واقعیت اجتماعی می یابد .ِ
تفکیک و بررسی محتوای رفتار ( سوایق، آرزوها ،اهداف ) کار روانشناسی است جامعهشناسی آن صورتهایی از تعامل اجتماعی را بیرون میکشد و تحلیل میکند که بهواسطهی آنها این اهداف متحقق میشوند یا تلاش میکنیم که متحقق شوند. هر جزء مشخصی از رفتار اجتماعی را میتوان هم از دید محتوی و هم از دید صورت بررسی کرد . در مورد اول اهداف و نیازهای روانشناختی شخصیت را بیرون میکشیم و تحلیل میکنیم و در مورد دوم فرد را بهمثابه یک واحد شخصیت زداییشده در الگویی از تعامل در نظر میگیریم. صورتهای تعامل اجتماعی ویژگیهای مخصوص به خود دارد که نمیتوان آنها را از طریق مطالعهی نیازها و مقاصد افراد بهدستآورد بنابراین موضوع جامعهشناسی محض یا جامعهشناسی صوری مجزا کردن و مطالعهی شرایطی است که صورتهای گوناگون تعامل اجتماعی در آن پدید میآیند میپایند و ناپدید میشوند. ِِِِِ
زیمل جامعهشناسی صوری را به عنوان رشتهای همطراز ولی مجزا از سایر رشتههای علوماجتماعی مثل تاریخ و اقتصاد که قبل از آن توسعه یافته بودند طراحیکرد. بههرترتیب او دو گونهی دیگر از کوشش جامعهشناختی را در نظر داشت که با رشتهی اصلی [یعنی ] جامعهشناسی صوری ارتباط نزدیکی داشتند. هر علمی متکی بر مفاهیم و روشهای بنیادی مشخصی است که نمیتوان آن را از دیدگاه خودش تحلیل کرد. زیرا این تحلیل هم بر همان مفاهیم و روشها استوار است. این وظیفهی جامعهشناسی فلسفی است که به مشکلات مربوط به جامعهشناسی صوری رسیدگی کند؛ همان طوری که باید به مسایل اخلاقی ناشی از کشفیات آن نیز بپردازد. گذشته از این زیمل تشخیص داده بود که تعمیمهای جامعهشناختی که در جامعهشناسی صوری بنا میکند بایستی بهمثابه بخشی از چهارچوب تبیینی سایر علوم اجتماعی استفاده شود. علم اقتصاد ضرورتاً متضمن توجه به اصول جامعهشناختی است همان طوری که به دیگر رشتهها مثل تاریخ. ِِِِِ
زیمل در کتاب « جامعهشناسی» اش کوشید تا سودمندی بالقوهی جامعهشناسی صوری را آن طوری که تصور میکرد روشن سازد. وی عمداً تحقیق دربارهی[ نوعی از] پدیدههای اجتماعی را شروع کرد که جامعهشناسان آنها را ندیده گرفته بودند. او نشان داد که دغدغهی جامعهشناسی بیشتر آنگونه صورتهای اجتماعی هستند که به وضوح فرافردی اند مثل دولت، سازمان دینی یا نظام طبقاتی. اما گذشته از چنین صورتهای محدود و به نسبت ثابت سازمان اجتماعی، روابط بسیاری وجود دارند که زودگذر و مستقیماً میان فردی هستند و میتوان آنها را کرد. زیمل درکتاب «جامعهشناسی»، تحلیلی جامعهشناختی از برخی صورتهای به ظاهر کماهمیت تعامل اجتماعی مثل روابط در گروه های دو نفره، 3 نفره ، رهبری و اطاعت ، اهمیت اجتماعی غریبه، رقابت و رازداری ارائه میدهد که پیوسته به وجود میآیند و از بین میروند. بههمین خاطر زیمل معمولاً بیش تر از همرفتاری<!--[if !supportFootnotes]-->[8]<!--[endif]--> استفاده میکند تا جامعه<!--[if !supportFootnotes]-->[9]<!--[endif]-->. همرفتاری از لحظهی پیاده روی دستهجمعی گرفته تا تشکیل خانواده و از روابط موقتی تا عضویت در دولت همه را در بر میگیرد. جامعه شناسانه بررسیِِ
در این جا صرفاً توصیف مختصر اندکی از موضوعات زیمل امکانپذیر است. نشان دادن ویژگی صریح نوشتار زیمل، استفادهی گرافیکیاش از قیاس و مهارتاش در بهکارگیری استدلال در مقابل تناقض؛ در این فرصت کم غیر ممکن است. کتاب «جامعه شناسی» شامل بحثی طولانی دربارهی اهمیت اعداد در زندگی اجتماعی است. زیمل در ابتدا تذکر میدهد که چنانچه گروهی از لحاظ اندازه وسعت یابد بایستی مکانیسمهایی را گسترش دهد که گروه کوچک بدانها نیازی ندارد . یک گروه بسیار بزرگ از افراد تنها در صورت وجود تقسیمکاری پیچیده میتواند یک واحد را تشکیل دهد. هنگامی که حجم سازمانی اجتماعی افزایش مییابد مجبور است مکانیسمهای مشخص ارتباطات و توزیع سلسله مراتبی اقتدار راگسترش دهد. ولی ما اغلب میتوانیم ارتباط سرراستتری بین اعداد و زندگی اجتماعی ثابت کنیم. برای مثال می توانیم بپرسیم چرا اریستوکراسی ها این قدرکوچک هستند ؟ یک دلیل روشن این است که یک گروه نخبه تنها هنگامی گروه اریستوکرات به شمار می آید که انحصاری باشد و در برابر تودهی مردم قرار بگیرد. اما به عقیدهی زیمل ورای اینکه صورت اریستوکراتیک گروه نمیتواند حفظ شود، محدودیتی مطلق نیز در عدد هست. یک اریستوکراسی پایدار باید برای هر عضو آن قابل بررسی باشد. هر خانواده باید از نزدیک با سایر خانوادهها آشنا باشد. خویشاوندیهای نسبی و سببی باید در کل گروه قابل ردگیری باشد . بنابراین اکثر اریستوکراسیهایی که برای مدتی طولانی دوام آوردهاند. قوانین مشخصی مثل حق ارث بیچونوچرای پسر ارشد داشتهاند که ما را به محدودیت عددی رهنمون می شود ٍِِِِِِِ
زیمل در بخش دیگری از کتاب : « جامعه شناسی » تضاد و تعارض را تحلیل میکند او نشان میدهد که تضاد بهتنهایی میتواند همچون صورتی از همرفتاری به نظر آید. تضاد همیشه تضاد با کسی است. چنانچه دو طرف نسبتبههم بیاعتنا باشند هیچگونه رابطهی اجتماعی میان آنها وجود ندارد. زیمل نشان میدهد که جامعهشناسانی مثل کنت و اسپنسر تمایل داشتند تضاد را آسیبشناختی در نظر بگیرند این نگرش بر این درک نادرست استوار بود که نظم اجتماعی و تضاد اجتماعی را دو قطب مخالف هم میدانست. زیمل تأکید میکرد که تضاد در بسیاری از روابط اجتماعی جاسازی شده است و درحقیقت ممکن است عنصر اساسی پایداریشان باشد. اکثر گونههای تضاد روابط مشخص و مستمری را با گروه متعارض ایجاب میکنند. زیمل به فرضیهسازی دربارهی راههای مختلفی ادامه میدهد که درآن تضاد ممکن است برای حفظ گروه و یا حتی برای ایجاد همبستگی بیشتر در شکل فعلی گروه کارکرد داشته باشد . برای مثال یکی از آنها این است که در زمان رویارویی با تضاد بیرونی تمایل گروه به همبستگی بیشتر میشود این مسأله به دو صورت رخ می دهد 1) از طریق افزایش آگاهی نسبت به یکپارچگی گروه [که خود] از طریق فرافکنی احساسات دشمنی عامه بر ضد گروه بیرونی توسعه مییابد.2) از طریق تکامل ردهبندی روشنتری از اقتدار موجود در گروه. بهرغم ارزش فرضیههای مشخصی که زیمل بنیان گذاشت بدون شک این نظریه خودش را اثبات کرده است که نبود تضاد لزوماً نمیتواند به مثابه شاخص پایداری یک رابطهی اجتماعی در نظر آید . ِِِِِِِ
تحلیل زیمل از تعامل از بعضی جهات همتراز با تحلیلهایی است که بعداً توسط جورج هربرت مید توسعه یافت. وی نشان میدهد که تعامل ارتباط را بدیهی میانگارد. برای مثال یکی از اولین امور مقدماتی برای ملاقات با کسی معرفی شدن است. این مسأله نشانگر آگاهی بدیهی دو طرفه در هر ارتباطی است. ما میتوانیم سرنخهایی را بررسی کنیم که مردم با آنها دیگران را شناسایی و طبقهبندی می کنند و همچنین رفتاری را که برای ارائه تصویر مشخصی از خودشان در پیش میگیرند. زیمل این مسأله را از طریق بررسی مواردی از تحریف آگاهانه یا محدود کردن ارتباط برجسته می کند: دروغ گویی و پنهانکاری؛ او نشان می دهد که دروغگویی از اساس پدیدهای تعاملی است. آنچه مهم است صرفاً این نیست که حقیقت موضوعی خاص دگرگون شده است. بل شخصی که به او دروغ گفته شده بر اساس نگرش شخص دروغگو فریفته شده است. زیمل در زمینهی این بحث دایماً بر روابط متقابل بین شخصیت و تعامل اجتماعی تاکید میکند او نشان میدهد که عزت نفس و خودشناسی بهشدت با تعلق فرد به دیگران پیوسته است. شخصیت هرگز نظامی انعطافناپذیر و بسته نیست: سازمان درونی شخصیت را نمیتوان جدای از روابط بیرونی فرد با دیگران فهمید .ِِِِِ
مزایای بسیار وسعت و تنوع عظیم اثر زیمل در عین حال منبع محدودیتهایش نیز هستند. نوشتههای زیمل قدرت و نیروی انباشتی آثار دورکهایم را ندارد که ازمسایل نظری بنیادین و از طریق آرایش دقیق دادههای تجربی شروع میکند. زیمل بیقیدانه از دادههای تجربی استفاده میکند او مثالهایی بدون ارائهی سند نقل میکند، گویی که حقیقت خود پیداست. البته، این مسأله، با آنچه که مرتباً تاکید میکرد یعنی سرشت موقتی و آزمایشی آثارش مربوط است . اصطلاحات زیمل از فرط بی قاعدگی به بیدقتی می زند. کاربرد صورت اجتماعی در اثر زیمل معمولاً نزدیک به ایدهی مدرن ساختار اجتماعی است ِِِِِ
به نظر میرسد نوشتههای زیمل در جامعهشناسی آمریکایی بیشتر از جامعهشناسی آلمانی تأثیر کرده است. علیرغم این حقیقت که بعضی از ایدههای ماکس وبر بر نظریاتی بنا شده بودند که زیمل پیشتر آنها را پرورده بود، کار زیمل به سرعت تحت الشعاع ماکس وبر قرار گرفت. درهر حال چند مقالهی زیمل بین سالهای 1883 و 1910 در مجلهی تخصصی جامعهشناسی آمریکا ترجمه شدند. کتاب « مقدمهای بر علم جامعه<!--[if !supportFootnotes]-->[10]<!--[endif]--> » اثر پارک و برجس Burgess&Park که برای دورهی قابل توجهی جامعهشناسی آمریکایی را زیر نفوذ خود داشت بهشدت وامدار زیمل است. بنابراین شاید بسیاری از جامعهشناسان آمریکایی ندانسته مدیون زیمل باشند. در این سالها با کتاب جامعهشناسی گئورگ زیمل<!--[if !supportFootnotes]-->[11]<!--[endif]--> اثر کورت ولفKurt.H.Wolf ترجمهی برخی از آثار زیمل( به زبانِ انگلیسی )آغاز شده است. کاربرد تضاد اجتماعی اثر کوزرCoser <!--[if !supportFootnotes]-->[12]<!--[endif]--> بهطور کامل بسط فرضیاتی است که مستقیماً از بحث تضاد زیمل گرفته شده است، همهی اینها گواه بر رواج دوبارهی توجه به آثار زیمل است.ِِِِِ
|